نقدهای دیگر در رابطه با ماهیت توضیح علمی , در رابطه با ماهیت توضیح علمی , به همان سادگی که در اصل به نظر میرسند نیستند . توجه نزدیکتر به تاریخ نظریههای علمی , ناپیوستگی های مهم یا انقلابها در طرحهای مفهومی علوم را آشکار میسازد . برای مثال , نقش مهم توضیحات آماری ( یا احتمالی ) در اکثر علوم مدرن , تحلیلهای پیچیدهای را دریافت کردهاست .
با این حال , رواج انقلابها و آنارشیسم علمی در روش علمی به شیوههای مختلف توسط محققان مختلف اغراقآمیز بودهاست . همانطور که توسط همه فیلسوفان خبره علوم و حتی دانشمندان بزرگ قرن بیستم تایید شدهاست - آلبرت انیشتین , نیلز بوهر , آروین شرودینگر و دیگران - هیچ مسیر منطقی مستقیمی وجود ندارد که از دادههای مشاهداتی گرفته تا نظریه علمی حرکت کند . همچنین ممکن است پذیرفته شود که اگرچه خلاقیت علمی به لحاظ روانشناختی در خلق هنری مشترک است , معیارهای ارزیابی قطعا ً کاملا متفاوت هستند . و هر چند , از دیدگاه انتقادی , همه و هر گونه اظهارات علمی در اصل در معرض بازبینی قرار دارند , اما به نظر میرسد که انکار ثبات نسبی قوانین تجربی که به عنوان بستر آزمون نظریههای جایگزین عمل میکنند , زشت است .
در حالی که روان شناسان زمان با دقت تمام قوای انسانی مختلف را تشخیص میدادند ( احساسات , احساس , دانش ) , هردر بر وحدت و تمامیت تقسیم نشدنی طبیعت انسان تاکید داشت . هوشیاری و هوشیاری ( " تشخیص تاملی " ) به سادگی به یک بنیاد حیوان اضافه نمیشوند ; بلکه ساختار فرد را به صورت یک کل با تمایلات انسانی منحصر به فرد و حساسیتهای انسانی مشخص میکنند . از آنجا که غریزه و حساسیتهای انسانی در معرض بازتاب یا " شکسته شدن " قرار دارند , فرد انسانی اولین عضو آزاد شده خلق است . "
فلسفه تاریخ هردر نیز در این زمان شکل گرفت و از تلاش برای استفاده از گذشته به منظور ارزیابی وضعیت کنونی و احتمالات آینده آغاز شد . او پیش از این در طرح یک توسعه تاریخی معمول در قیاس سنی زندگی یک مرد طرح کرده بود . به این معنا که او سعی کرد وضعیت شعر آلمانی را که در آن زمان جریان داشت تعیین کند . مقاله در مورد شکسپیر و همچنین یک فلسفه دیگر تحت عنوان " فلسفه تاریخ درباره توسعه بشریت " , مخالفت با عقلگرایی در تاریخنگاری , نخستین نوشتههایش بود که درکی عمیقتر از وجود تاریخی به عنوان محصول تناقض میان فردیت و کل تاریخ را نشان داد ; این تناقض , اساس منطقی توسعه تاریخی را شکل میدهد . اگر دو نیرو در تضاد باشند , میتوان به عنوان تلاش برای ادامه و ظهور از کل به عنوان یک ساختار منفرد مشاهده کرد . با این حال , کل به هیچ شکل راضی نیست : در سوانح تاریخی , خود را رها میکند تا شکل جدیدی از چیزها را شکل دهد, که زمانی که زمان آن گذشتهاست , دوباره خرد میشود . فرد نه تنها یک هدف نهایی بلکه یک ابزار کورکورانه است که توسط خدا پذیرفته شدهاست . حتی فیلسوف میتواند آینده را تنها با ردیابی شرایط خود از الگوهای توسعه گذشته ببیند تا با آن مقابله کند.
کارهای بعدی که در طول این دوره آماده شدند عبارت بودند از : " قدیمیترین اسناد نژاد بشر " ) بر روی آثار باستانی عبری و آثار وی .
منبع سایت بریتانیایی
با این حال ، شواهد تاییدی ممکن است در حال حاضر یا در آینده پیدا شوند . به طور مشابه ، شواهد برای فرضیه وجودی در علوم ممکن است شامل خطوط طیفی ، خطوط طیفی و یا امثال آن باشد در حالی که شرایط واقعیت ممکن است به فرایندهای درون اتمی و یا به حقایق astrophysical مربوط باشد . یا ، برای گرفتن یک مثال از روانکاوی ، اتفاقات تمایلات ناخودآگاه و یا تعارض شرایط واقعیت هستند که علایم مشاهدهشده ( لغزشهای فرویدی ، محتوای خواب آشکار ، و غیره ) صرفا ً به عنوان نشانهها یا نشانهها عمل میکنند - به عنوان مثال ، به عنوان آیتمهای تایید شده .
بعد سوم زبان ( در دیدگاه موریس از semiotic ) - یعنی ، جنبه عملی - به شدت توسط "آوستین " مورد بررسی قرار گرفت و از دهه ۱۹۶۰ توسط فیلسوفان و زبانشناسان ، از جمله سرل ، H.P. Grice ، رابرت کاپلان ، کنت Bach ، و دن Sperber و Deirdre ویلسون توسعهیافته شد . ( همچنین زبان ، فلسفه زبان ، فلسفه زبان معمولی ، و زبان توصیفی و expressive را ملاحظه کنید ) .
یکی از the و surprising شاخهای از the ( رسمی ) metalinguistic ( رسمی ) ، کشف godel در سال ۱۹۳۱ ، کشف دقیق انواع خاصی از مشکلات ریاضی ، اکتشافی بود که ضربهای جدی به انتظارات مدرسه ریاضیات of توسط Hilbert و همکار او پل Bernays وارد کرد . قبل از کشف godel ، به نظر میرسد که یک سیستم ریاضی میتواند به این معنی که هر فرمول well از این سیستم میتواند براساس مجموعه خاصی از فرضیات اثبات یا رد شود ، کامل باشد . اما godel با دقت و دقت نشان داد ( آنچه تنها حدسی در مورد قسمتی از زبان هلندی ( Brouwer) و پیروانش ) بود که برای طبقه بزرگی از سیستمهای ریاضی مهم ، این کامل بودن را نمیتوان به دست آورد .
هر دو Carnap و Reichenbach ، به روشهای بسیار متفاوت ، سهم وسیعی به نظریه احتمالات و القا کردند . Reichenbach با توجه به نیاز به تفسیر مفهوم احتمال که کاملا ً تجربی بود ، دیدگاهی را شرح داد که احتمال را به عنوان محدودیت فرکانس نسبی و پشتیبانی آن با توجیه عملی استنتاج استقرایی به تفصیل شرح داد . Carnap اهمیت این مفهوم را ( به خصوص در نظریههای فیزیکی مدرن ) ، اما تلاش ، به شکل فزایندهای اصلاحشده و اغلب اصلاحشده ، برای تعریف مفهوم درجه - تایید که کاملا ً منطقی بود ، داد . اظهاراتی که یک احتمال استقرایی را به یک فرضیه نسبت میدهند ، در دیدگاه s ، تحلیلی است ، زیرا آنها صرفا ً قدرت پشتیبانی توسط یک جسم معین از شواهد را فرموله میکنند .
Criticisms and Controversies
تجربهگرایی منطقی و تجربهگرایی منطقی از همان آغاز خود مورد انتقاد جستجو قرار گرفتند . در ابتدا معیار verifiability با meaningfulness بود که طوفانی از مخالفت ایجاد کرد . یک گروه از منتقدان از این سوال که آیا معیار در نور استاندارد خودش معنیدار است یا نه ، سوال کردند . Carnap پاسخ داد که این معیار خود به عنوان یک ادعای واقعی درنظر گرفته نشده است بلکه یک پیشنهاد برای استفاده بهتر و مشخصتر از زبان است . با این وجود ، the منطقی احساس کرد که فرمول ( tolerant - liberal ) مفهوم معنای دور از یک حکم اختیاری است - تقریبا ً نزدیک به چیزی است که عقل سلیم ، و به خصوص نگرش علمی ، که به واسطه تفاوت بین حس و عدم ادراک در نظر گرفته شدهاست.
منبع سایت بریتانیایی
تحولات در تحلیل زبانی و شاخههای آنها
مشارکت مهم , که در اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز شد , توسط نظریه منطقی اتریشی - آمریکایی کورت گودل و دیگران به تحلیل منطقی زبان انجام شد . چارلز موریس , یک عملگرا در ارتباط با تحلیل زبانی , سه بعد نشانهشناسی ( مطالعه کلی علایم و نشانهها ) : نحو , معناشناسی , و کاربردشناسی ( رابطه نشانهها با کاربران و شرایط کاربرد آنها ) را بیان کردهاست . مطالعات نحوی , که مربوط به شکلگیری و تحول زبان زبان است ( ویژگیهای ساختاری صرفا ً ساختاری آن ) , به زودی با توجه به قواعد طراحی و حقیقت , به مصرف مکمل نیاز دارد . معناشناسی , به شدت صوری , سرچشمه آن را به آلفرد وگنر , یکی از اعضای برجسته مکتب لهستان , مدیون بود , و سپس به شکلی منطقی و کاربردی به مشکلات معنا و ضرورت تبدیل شد . همان طور که ویتگنشتاین قبلا ً نشان داده بود , حقیقت ایجاب میکرد که به سادگی تحت همه شرایط قابلتصور , درست باشند . از این رو , صدق ازلی اصول هویت ( که معادل خود اوست ) , و از میان طرد شده ( هر دو صدق یا کذب بودن ) , نتیجه آشکاری از قواعدی است که براساس آن فیلسوف از آن استفاده میکند . به طور کلی , پرسشهای مربوط به معانی کلمات یا نمادها , با بیان نحوی و معنایی که از آنها استفاده میشود , بیشتر به آن پاسخ میدهند .
دو مکتب فکری متفاوت از این دیدگاه اساسی نشاتگرفته است : فلسفه " زبان معمولی " - برگرفته از ویتگنشتاین , به ویژه در آثار بعدی او , و ( پیروی از او ) که در جهات مختلف توسط واقعگرایی , آستین آستین , جان عقل و دیگران توسعه داده میشود و اساسا ً به عنوان بازسازی منطقی در نظر گرفته میشود . در فرآیند تحلیل زبان - زبان , تلاش میشود تا راههایی را که افراد عموما ً خود را ابراز میکنند , ردیابی کند . به این ترتیب بسیاری از پیچیدگیها و ابهاماتی که در بسیاری از ابهامات و پیچیدگیهای فلسفی وجود دارد , از سو استفاده از سو استفادهها و انحراف زبانی به وجود میآیند . ( لوئیس کارول قبلا ً برخی از این اتفاقات عجیب را با رفتار عجیب و غریب الیس در سرزمین عجایب پیشبینی کرده بود . در مورد تمایز آشکار بین زبان ( و همه نمادهای مختلف آن ) که هدف تحلیل نامیده میشود , زبان شی نامیده میشود , و اینکه در آن تحلیل فرمولبندی میشود , به آن موسوم است. در صورت نیاز و بارور شدن, این فرآیند میتواند تکرار شود . ~~~ در این صورت , این فرآیند میتواند به صورت یک شی بدون خطر تبدیل شود .
با کمک مفاهیم معنایی , یک سردرگمی قدیمی در تئوری دانش میتواند حل شود . اثبات گرایان اغلب تمایل دارند شرایط واقعی یک بیانیه را با شواهد تایید کننده آن بیان کنند , روندی که منجر به رفتارهای عجیب و غریب و غیر از جمله اظهاراتی شدهاست که معانی اظهارات درباره رویدادهای گذشته شامل شواهد ( آینده آینده ) آنها میشود . واضح است که اشیا - هدف یا مدلول چنین اظهاراتی رویدادهای گذشتهاست . بنابراین , معنای یک بیانیه تاریخی شرایط واقعی آن است , شرایطی که اگر بیانیه تاریخی درست باشد , باید به دست آید .
منبع سایت بریتانیایی
وضعیت رسمی و رسمی
هدف واژه منطقی این بود که بر ماهیت متمایز حقیقت منطقی و ریاضی تاکید کند . در مخالفت با دیدگاه میل ، براساس این دیدگاه ، حتی منطق و ریاضیات محض تجربی هستند ( به عنوان مثال ، قابلتوجیه یا refutable با مشاهده ) ، the منطقی - اساسا ً پیروی از Frege و راسل - پیش از این ریاضیات را صرفا ً با استفاده از اصول و تعاریف تایید کرده بود . به بیان عبارات سنتی که توسط کانت مورد استفاده قرار میگرفت ، منطق و ریاضیات به عنوان یک منطق استقرایی ( معتبر مستقل از تجربه ) شناخته میشدند . لایبنیتز ، به شیوه خود ، در قرن هفدهم ، مدتها پیش از کانت ، این دیدگاه را پذیرفته بود . " برای مثال " ، " "، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " ، " و " = " ، " " ، " "، " "، " " ، "، " " ، " ، " " ، " ، " " ، " ، " " ، " ، " " ، " " ، " و " = " که " به نحو معجزهآسایی شش شی را به بار میآورد " ، این ویژگی بسیار جذابی از آن اشیا میباشد ، اما به هیچ وجه تمایل به رد اصول کاملا ً definitional ریاضی ندارد .
مورد هندسه کلی متفاوت است . هندسه میتواند یا یک علم تجربی از فضای طبیعی یا یک سیستم انتزاعی با مفاهیم اساسی تفسیر نشده و تفسیر نشده باشد . دومی به شکل جدی توسط دیوید هیلبرت و بعدها توسط geometer American، Oswald Veblen معرفی شد . در the که توسعه مییابند ، مفاهیم اولیه که اصول اولیه نامیده میشوند ، به طور ضمنی توسط فرضیات تعریف میشوند : در نتیجه ، این مفاهیم به عنوان نقطه ، خط مستقیم ، تقاطع ، betweenness و هواپیما به یک روش صرفا ً رسمی به هم مرتبط هستند . اثبات قضیه از اصول و با تعریف صریح مفاهیم برگرفته از مفاهیم مشتقشده ( مانند مثلث ، چند ضلعی ، دایره و یا مقطع مخروطی ) با استنتاج دقیق قیاسی حاصل میشود . با این حال ، کاملا ً متفاوت است ، هندسه همان طور که در زندگی عملی درک میشود ، و در علوم و تکنولوژیهای طبیعی ، که در آن علم فضا را تشکیل میدهد . از زمان توسعه هندسه غیر اقلیدسی در نیمه اول قرن نوزدهم ، دیگر بدیهی نیست که هندسه اقلیدسی تنها هندسه منحصر به فرد منحصر به فرد برای ادراک سهبعدی اشیا یا وقایع فیزیکی است . در نظریه عمومی انیشتین در نسبیت و جاذبه ، در حقیقت ، یک هندسه Riemannian چهار بعدی با انحنای متغیر با موفقیت به کار گرفته شد ، رویدادی که به تکذیب نهایی استدلال کانتی انجامید و با توجه به رابطه اصول و برهان ، هندسه ، مانند هر رشته قیاسی دیگر ، تحلیلی است . فرضیات خود ، وقتی تفسیر میشوند - یعنی زمانی که به عنوان اظهاراتی در مورد ساختار فضای فیزیکی تعبیر میشود - به واقع ترکیبی اما هم posteriori است ؛ به عبارت دیگر کفایت آنها به نتایج مشاهده و اندازهگیری بستگی دارد .
پیشرفت در آنالیز زبانی و offshoots
مشارکتهای مهم ، که در اوایل دهه ۱۹۳۰ آغاز شد ، توسط Carnap ، توسط کورت godel ریاضی logician ، و دیگران به تحلیل منطقی زبان انجام شد . چارلز موریس ، یک عملگرا که نگران تحلیل زبانی است، سه بعد از semiotics ( مطالعه عمومی علایم و symbolisms ) : ترکیب ، معناشناسی ، و عملگرایی ( رابطه نشانهها با کاربران و شرایط استفاده از آنها ) را مشخص کرده بود .
منبع سایت بریتانیایی
از نظر تاریخی , ممکن است این احتمال وجود داشته باشد که پیچیدگی و پیچیدگیهای موجود در مساله سنتی این که چگونه ذهن با بدن ارتباط داشته باشد , هم اثبات گرایان و هم صدق و هم گرایان را برانگیخته است . در هر دو دیدگاه , مشکل ذهن - بدن به راحتی ناپدید میشود . با توجه به این که هر دو مفهوم روانشناختی و جسمانی به عنوان ساختارهای منطقی براساس یک مجموعه خنثی از دادههای تجربه فوری تلقی میشوند . بنابراین دو واقعیت وجود ندارد - ذهنی و فیزیکی ; روشهای متفاوتی برای سازماندهی دادههای تجربی وجود دارد . از سوی دیگر , این فیلسوف با در نظر گرفتن مفاهیمی که معمولا ً برای مشخص کردن اقدامات و فرآیندهای ذهنی خصوصی اتخاذ میشوند , آنها را براساس ویژگیهای قابلمشاهده رفتار مانند رفتار زبانی انسانها تعریف میکند .
با این حال , فرضیه حریم خصوصی رویدادهای ذهنی به طور مستقیم مورد انتقاد قرار گرفت , اما به طور مستقیم و بعدها توسط یک فیلسوف تحلیلی آکسفورد , گیلبرت وایت, مورد انتقاد قرار گرفت . ویتگنشتاین , در استدلالی بر خلاف امکان زبان خصوصی , معتقد است که اگر انسانها معیارهای عینی برای وقوع حالات ذهنی داشته باشند , حتی نمیتوانند با یکدیگر در مورد تجربیات مستقیم خود ارتباط معناداری برقرار کنند . ویتگنشتاین , دیدگاه سنتی را رد میکند که براساس آن , ذهن دیگران باید براساس استنباط قیاسی از حالت خود باشد . در همین راستا , روانشناس آمریکایی , خانم اسکینر , سعی کرد با نظریه رفتار کلامی , جملات ذهنی را به زبان آورد . براساس گفتههای اسکینر , مردم یاد میگیرند که حالات ذهنی خود را توصیف کنند , از سخنان دیگران که آن کشورها را براساس مشاهدات رفتار آنها نسبت میدهند .
این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی انجام شدهاست . اصطلاحات گرایشی , چه در روانشناسی و چه به طور کلیتر , باید به عنوان اصطلاحات تندنویسی برای شرایط آزمایش یا شرایط آزمایش - نتیجه درک شوند . به عنوان مثال , حتی در زندگی معمولی , برای مثال , هوش افراد در پرتو آنچه آنها انجام میدهند , چگونه این کار را انجام میدهند , و چه سریع آن را هنگام مواجهه با وظایف و مشکلات مختلف انجام میدهند . همان گونه که خواص فیزیکی مانند چکش خواری , تردی یا هدایت الکتریکی یا گرمایی باید براساس آنچه که زمانی که شرایط خاصی تحمیل میشود , تعریف شود , بنابراین حالات ذهنی نیز به صورت فرضی به صورت فرضی تفسیر میشوند .
اثباتی بعدی تجربهگرایی منطقی
اثباتگرایی منطقی , اساسا ً آموزه دایره وین , دستخوش تغییرات و نوآوریهای مهمی در اواسط قرن بیستم شد که نیاز به نام جدید را ایجاب میکرد . مکتب اثباتگرایی به شدت با سنت - ماخ سنت و سنت - سازگار بود . با این حال تاکید این سنت بر واقعیتهای مثبت مشاهده و نگرش منفی آنها نسبت به نظریه اتمی و وجود نهادهای نظری در کل , در ارتباط با روح علم مدرن نبود . با این حال , نیاز به فرضیهها و تئوریها بهصورت تجربی قابل آزمودن است , هر چند که انعطافپذیری و تحمل بیشتری دارد , نمیتوان چشمپوشی کرد . پس طبیعی بود که کلمه تجربهگرایی به هر اسم دیگری روی دهد . بر این اساس , با حفظ اصطلاح " تجربهگرایی منطقی " , واژه " تجربهگرایی منطقی " ابداع شد .
منبع سایت بریتانیایی