هنری Poincare ، که به همان اندازه در ریاضیات و فلسفه علم برجسته بود ، تاثیر انیشتین ، و نیز تاثیر سه منطق ریاضی بزرگ در قرون ۱۹ تا ۱۹ و اوایل قرن بیستم را داشت .
اثباتگرایی اولیه از میراث ساخت وین
تلاقی ایدهها از این منابع و تاثیراتی که بر روی گروههای وین و برلین در دهه ۱۹۲۰ ایجاد کردند ، منجر به دیدگاه فلسفی positivism منطقی - برچسبی که در سال ۱۹۳۱ توسط A.E. Blumberg و فیلسوف آمریکایی هربرت Feigl عرضه شد . رهبر حلقه وین بین سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۳۶ ، موریتز ۴۰ بود ، که در سال ۱۹۲۲ به کرسی استادی علوم استقرایی در دانشگاه وین رسید . تا ۱۹۲۴ یک گروه مباحثه عصر با Schlick ، Neurath ، هانس Hahn ، ویکتور Kraft ، کورت Reidemeister و فلیکس Kaufmann به عنوان شرکت کنندگان فعال برجسته تشکیل شد . مهمترین ضمیمه این دایره ، Carnap بود که در سال ۱۹۲۶ به این گروه پیوست . یکی از فعالیتهای اولیه آن ، مطالعه و بحث انتقادی کتاب رساله "Logico - Philosophicus " ( ۱۹۲۲ ) از لودویگ Wittgenstein ، یک متفکر مهم در فلسفه تحلیلی بود . در آن زمان چنین به نظر میرسید که نظریات of و ویتگنشتاین ، هر چند که فرمولبندی و به طور کاملا ً متفاوتی تدوین و پرداخته بودند ، یک معیار بزرگ از توافق اساسی را به اشتراک گذاشتند . موازی ، اما نه کاملا ً مستقل ، تحولات در گروه برلین رخ داد که در آن هانس Reichenbach ، ریچارد فون Mises ، کورت Grelling و والتر Dubislav چهرههای برجسته بودند .
رودولف Carnap ، ۱۹۶۰ .
رودولف Carnap ، ۱۹۶۰ .
با کسب اجازه از دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس
هر دو گروه وین و برلین به طور عمده از فلاسفه علاقهمند یا از لحاظ علمی trained و oriented بودند. Schlick پیش از این برخی از اصول معرفتشناسی این گروهها را در Allgemeine Erkenntnislehre ( ۱۹۱۸ ؛ تیوری عمومی دانش ) پیشبینی کرده بود . اما دیدگاه فلسفی ، هنگامی که در اواخر دهه ۱۹۲۰ ، رسالهای به نام Wissenschaftliche Weltauffassung ( ۱۹۲۹ ) منتشر کرد ، که قرار بود اعلامیه استقلال خود را از فلسفه سنتی بیان کند - و در اذهان مولفان آن ( Carnap ، هان ، و Neurath ) ، " فلسفه برای پایان دادن به همه فلسفه ."
زبان و شفافسازی مفهوم
ایدههای اصلی of منطقی تقریبا ً به شرح زیر هستند : وظیفه اصلی فلسفه روشن کردن معانی مفاهیم و اظهارات پایه ( به خصوص آن علم ) است - و تلاش برای پاسخ به سوالاتی مثل آنهایی که در رابطه با ماهیت واقعیت نهایی یا مطلق مطلق هستند. همانقدر که یک فلسفه هگل جاهطلب ، idealistic و مطلقه در جهت گیری ، هنوز در کشورهای فرانسویزبان رایج بود ، بسیاری از افراد معتقد بودند که این پادزهر فورا ً مورد نیاز است . علاوه بر این ، the منطقی همچنین فقط تحقیر و تمسخر برای ایدههای اگزیستانسیالیسم آلمانی مارتین هایدگر بودند ، که تحقیقات او از چنین سوالاتی مثل " چرا اصلا ً چیزی وجود دارد ؟ " و " چرا این طور است ، همان طور که هست ؟ " و اظهارات او درباره نیستی ( به عنوان مثال ، " the Nothing " ) به نظر آنها نه تنها عقیم ، بلکه به گونهای گیج شده بود . positivists منطقی متافیزیک را به عنوان یک روش نومیدانه برای تلاش برای انجام دادن چه هنر بزرگ و به خصوص شعر و موسیقی ، به طور موثر و با موفقیت انجام میدهد .
منبع سایت بریتانیایی