در میان مریدان و طرفداران کنت ، سزار Lombroso ، یک روانپزشک ایتالیایی و criminologist ، و پاول - امیل Littre ، ج . - ای . رنان ، و لویی وبر .
با وجود برخی مخالفتهای اولیه با کنت ، فیلسوف انگلیسی قرن ۱۹ ، جان استوارت میل ، همچنین یک logician و اقتصاددان ، باید به عنوان یکی از positivists برجسته قرن خود در نظر گرفته شود . در نظام منطق خود ( ۱۸۴۳ ) ، او یک نظریه کاملا ً empiricist از دانش و استدلال علمی را توسعه داد ، و حتی تا آنجا که علوم و ریاضی را به عنوان علوم تجربی ( هرچند بسیار عمومی ) مورد توجه قرار داد . فیلسوف broadly ، هربرت اسپنسر ، نویسنده یک نظریه " غیرقابل شناخت " و یک فلسفه تکاملی عمومی ، در کنار میل ، یک نمای برجسته جهت گیری positivistic بود .
جان استوارت میل ، ۱۸۸۴
جان استوارت میل ، ۱۸۸۴
کتابخانه کنگره ، واشنگتن دی سی ( neg ). Co. (Co. - USZ۶۲ - ۷۶۴۹۱ )
The بحرانی Of و Avenarius
تاثیرات هیوم و کنت نیز در تحولات مهم در positivism آلمان ، درست قبل از جنگ جهانی اول ، آشکار شد . نمایندگان برجسته این مدرسه ارنست Mach ، منتقد فلسفی فیزیک اسحاق نیوتن ، متفکر اصلی به عنوان یک فیزیکدان و یک مورخ مکانیک ، ترمودینامیک و اپتیک - و ریچارد Avenarius موسس یک فلسفه شناختهشده به نام empiriocriticism بودند .
مچه ، در فصل مقدماتی کتاب خود Beitrage zur Analyse ( ۱۸۸۶ ؛ مشارکت در تحلیل of ) ، احیای Humean antimetaphysics ، ادعا کرد که همه دانش واقعی متشکل از یک سازمان مفهومی و شرح آنچه در عناصر داده میشود یعنی در دادههای تجربه فوری است. وی با حفظ روح کنت ، ایدهآلیسم transcendental ایمانوئل کانت را رد کرد . برای مچه ، مهمترین ویژگی در فلسفه کانت ، نظریه " چیز در خود " بود - یعنی ماهیت واقعی پدیدههایی که کانت اعلام کرده بود کاملا ً غیرقابل فهم است ، هر چند که آنها باید به عنوان علل جزئی ادراک انسانی تصور شوند . در مقابل هرمان فون هلمهولتز ، دانشمند و فیلسوف بزرگ و یکی از ذهنهای بزرگ قرن نوزدهم ، نشان داد که ماهیت نظری فیزیک ، دقیقا ً، اشیا به خودی خود - که گرچه عموما ً empiricist است ، به وضوح با دکترین positivist مخالف است . به گفته positivist ، نظریهها و مفاهیم نظری صرفا ً ابزار پیشبینی بودند . از یک مجموعه داده قابلمشاهده ، تئوریها پلی تشکیل دادند که بر روی آن بازرس میتواند به مجموعه دیگری از دادههای قابلمشاهده منتقل شود . positivists به طور کلی حفظ کردهاند که تیوری ها میآیند و میروند ، در حالی که حقایق مشاهده و قواعد تجربی آنها یک زمین محکم را تشکیل میدهد که از آن استدلال علمی میتواند شروع کند و باید همیشه به منظور تست اعتبار آن به آن باز گردد . در نتیجه ، اغلب positivists تمایلی به فراخوان نظریههای حقیقی یا غلط نداشتند اما ترجیح میدادند که آنها را صرفا ً به عنوان more یا کمتر مورد توجه قرار دهند .
وظیفه علوم ، همان طور که قبلا ً توسط فیزیک دان آلمانی ( گوستاو Kirchhoff ) بیان شدهبود ، پیگیری توصیف compendious و parsimonious از پدیده قابلمشاهده بود . نگرانی با دلایل اول یا نهایی ( به روشنی پایان شناسی ) این بود که از تلاش علمی به عنوان نتیجهای بیثمر یا نا امید ( اگر بیمعنی نباشد ) کنار گذاشته شود . حتی مفهوم توضیحات مشکوک شد و در بهترین حالت ( که در حال حاضر در کنت ) به کار گرفته شد ) بیش از یک دستور و اتصال حقایق قابلمشاهده و رویدادها از طریق قوانین ascertainable تجربی به عمل آمد .
منبع سایت بریتانیایی